۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴۹

گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدیم
تا ندیدیم سگ کوی تو آدم نشدیم

آه ازین گرمی بازری که پروانه صفت
سوخت شمع تو صد از ما و یکی کم نشدیم

بجز از مردمیی کاهوی چشم تو نمود
هرگز آسوده دل از مردم عالم نشدیم

دیگران یار تو و ما بگدایی راضی
بخت بد یار نشد آخر و آنهم نشدیم

گرچه بیدین و دل از عشق چو صنعان گشتیم
لله الحمد کز اقبال تو بیغم نشدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.