هوش مصنوعی:
این متن شعری است که بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوق است. شاعر با وجود تمام سختیها و فداکاریها، همچنان به عشق خود پایبند است و از این بابت احساس غرور میکند. او از دنیا و مردم آن دلخوشی ندارد و تنها معشوق را مایه آرامش خود میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۰۴۹
گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدیم
تا ندیدیم سگ کوی تو آدم نشدیم
آه ازین گرمی بازری که پروانه صفت
سوخت شمع تو صد از ما و یکی کم نشدیم
بجز از مردمیی کاهوی چشم تو نمود
هرگز آسوده دل از مردم عالم نشدیم
دیگران یار تو و ما بگدایی راضی
بخت بد یار نشد آخر و آنهم نشدیم
گرچه بیدین و دل از عشق چو صنعان گشتیم
لله الحمد کز اقبال تو بیغم نشدیم
تا ندیدیم سگ کوی تو آدم نشدیم
آه ازین گرمی بازری که پروانه صفت
سوخت شمع تو صد از ما و یکی کم نشدیم
بجز از مردمیی کاهوی چشم تو نمود
هرگز آسوده دل از مردم عالم نشدیم
دیگران یار تو و ما بگدایی راضی
بخت بد یار نشد آخر و آنهم نشدیم
گرچه بیدین و دل از عشق چو صنعان گشتیم
لله الحمد کز اقبال تو بیغم نشدیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.