۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۱۰

خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم
... از کوی او بر آیم

در صحبت حریفان از چشم اشکبارم
طوفان غم برآید چون من ز در درآیم

سوزم ز شوق رویت وز رشک همدمانت
هرچند بیش سوزم پیش تو کمتر آیم

من ذره حقیرم در خاک ره فتادم
ای آفتاب بنگر کز خاک ره برآیم

گوش تو با حریفان من در فغان چو بلبل
باد است پیشت ایگل حرفی که من سرایم

از طعنه حسودان جانم بر آید از تن
هرگاه همچو اهلی سوی تو دلبر آیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.