هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که از درد فراق و زخمهای عشق سخن میگوید. شاعر از دیدن یار محبوب، غمزههای کشنده، و اشکهای گرم یاد میکند و احساسات عمیق خود را بیان میدارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی احساسی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند 'زخم بر استخوان' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۱۳۹
خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن
ولی گرانی سر کی بر آن توان دیدن
مرا ز تیغ تو بر استخوان بود زخمی
که همچو پسته توان مغز استخوان دیدن
ز تیر غمزه که تاب آرد ای کمان ابرو
دو چشم ترک تو در خانه کمان دیدن
نشاط این من و یعقوب خسته میدانیم
جمال یار سفر کرده ناگهان دیدن
ز اشک گرم کشد میل دیده را اهلی
که کوری است رخت پیش مردمان دیدن
ولی گرانی سر کی بر آن توان دیدن
مرا ز تیغ تو بر استخوان بود زخمی
که همچو پسته توان مغز استخوان دیدن
ز تیر غمزه که تاب آرد ای کمان ابرو
دو چشم ترک تو در خانه کمان دیدن
نشاط این من و یعقوب خسته میدانیم
جمال یار سفر کرده ناگهان دیدن
ز اشک گرم کشد میل دیده را اهلی
که کوری است رخت پیش مردمان دیدن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.