۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵۳

ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من
سر تا قدم بلای سیاهی برای من

با جامه سیاه که در عین شوخیی
دلجوتری ز مردمک دیده های من

چشم تو گرچه کشت بیک دیدنم ولی
بود آن نگاه کردن او خونبهای من

گر یک جفا کنی تو و من صد وفا هنوز
ارزنده جفای تو نبود وفای من

اهلی مگو که بخت شود یار عاقبت
گر کار من بیاری بختست وای من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.