هوش مصنوعی: این متن یک شعر عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و ارادت خود به معشوق (که می‌تواند انسان یا نمادی از خداوند باشد) سخن می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند، وجودش را ببیند و از او دریغ نورزد. شاعر خود را فدای معشوق می‌کند و حتی کشته شدن توسط معشوق را نیز ارزشمند می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'کشتن خود' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا گمراه‌کننده باشد.

شمارهٔ ۱۱۷۵

شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین
ای سر من خاک پایت زیر پای خود ببین

گوشه چشمی فکن ای آفتاب و ذره وار
جان ما جمعی پریشان در هوای خود ببین

دیده شد جای تو ز آن آرایمش چون لعل و در
نور چشم من بیا در دیده جای خود ببین

جان فدایت میکنم ایکعبه جان رخ مپوش
پرده بگشا هر طرف خلقی فدای خود ببین

یار اگر مارا کشد یک دیدنش صد خونبهاست
کشتن خود منگر ایدل خونبهای خود ببین

آنکه رخ تابید و سنبل بر قفا افکند و رفت
صد هزاران دود دل گو در قفای خود ببین

جام جم شو اهلی از عشق و مکش منت ز غیر
هرچه خواهی در دل خود از صفای خود ببین
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.