۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۴

خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او
عالم فروز تا به ابد شد چراغ او

سلطان عشق مهر سلیمان دهد به دیو
گر باد تخت و بخت بود در دماغ او

بگذر از این چمن که بجز داغ همچو گل
طرفی نبسته است کس از طرف باغ او

بلبل که دارد اینهمه مستی ز عشق گل
بویی شنیده است مگر از ایاغ او

گر منکرست وادی عشقت ز خون ما
خون میچکد هنوز ز منقار زاغ او

ما پیر عالمیم و جهان طفلا راه ماست
ما را کجا فریب دهد لهو و لاغ او

اهلی که سوخت در غم هجران بدود دل
دوزخ شدست جنت عیش و فراغ او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.