۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۵

مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو
در خون و خاک چند بغلطد ز دست تو

بنشین دمی و مجلس ما را فروغ ده
کز بزم عیش نیست غرض جز نشست تو

نگشاید از نشاط دل تنگ عاشقان
تا ناوکی گشاد نیابد ز شست تو

ساقی بیا که صحبت صوفیست جانگداز
جانپرور است صحبت رندان مست تو

خون دلم چو می لب لعلت خورد مدام
مخموریش مباد لب می پرست تو

پستی مکش ز چرخ بلند ایدل حزین
همت بلند دار که چرخ است پست تو

اهلی شکست شیشه عمر تو بهر یار
و آن سنگدل نداشت غمی از شکست تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.