۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵۵

زلف سیه شانه کن جام مدامی بده
سلسله عشق را باز نظامی بده

روز قیامت کسی گر نبود باورش
سروقد خویش را خیز و خرامی بده

کشته هجر توام پرسش من کی دمی
اولم از لطف خویش جان بسلامی بده

مرغ دل رفته را تا بکف آرم دگر
از خط و خال خودت دانه و دامی بده

بر من مخمور غم رحم کن ای میفروش
گر نبود صاف می دردی جامی بده

سلطنت جاودان دولت عشقست و بس
یارب از این دولتم بخش تمامی بده

حسرت شیرین لبان تا بکی ای بخت بد
اهلی ناکام را زینهمه کامی بده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.