هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، بیانگر احساس دوری و ناامیدی شاعر از معشوق است. او از بیتوجهی معشوق و رنج ناشی از هجران شکایت میکند، اما در عین حال به امید بازگشت و وصل اشاره دارد. شاعر از تضاد بین نور و تاریکی، مهر و قهر، و وصل و هجران برای بیان احساسات خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.
شمارهٔ ۱۲۷۳
عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی
مارا چو سایه از بر خود دور کرده یی
ای مست نرگس تو جهانی ز جام عیش
ما را بزهر چشم چه مخمورکرده یی
یکذره نیست در دلت ای آفتاب مهر
خود را بمهر بهر چه مشهور کرده یی
آخر سگ توایم چرا ز آستان وصل
ما را بسنگ تفرقه مهجور کرده یی
بازآ که دست هجر ز بنیاد میکند
جان خراب را که تو معمور کرده یی
مردم ز رشک آینه از وی چه دیده یی
کآن را همیشه مونس و منظور کرده یی
اهلی بخواجگی ز ره بندگی رسید
آزاد خویش را بچه دستور کرده یی
مارا چو سایه از بر خود دور کرده یی
ای مست نرگس تو جهانی ز جام عیش
ما را بزهر چشم چه مخمورکرده یی
یکذره نیست در دلت ای آفتاب مهر
خود را بمهر بهر چه مشهور کرده یی
آخر سگ توایم چرا ز آستان وصل
ما را بسنگ تفرقه مهجور کرده یی
بازآ که دست هجر ز بنیاد میکند
جان خراب را که تو معمور کرده یی
مردم ز رشک آینه از وی چه دیده یی
کآن را همیشه مونس و منظور کرده یی
اهلی بخواجگی ز ره بندگی رسید
آزاد خویش را بچه دستور کرده یی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.