۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹۰

با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی
صد پاره گشت و دارد هر پاره آرزویی

هر سو بمهربانی در کار من طبیبی
من خود هلاک مردن از داغ تندخویی

مردیم از خموشی بگذار تا برآریم
از گریه هایهایی وز ناله هایهویی

رسوای شهر و کویم آخر چنین برآید
اورا که یار باشد همچون تو جنگجویی

اهلی که عار کردی از تخت پادشاهی
آخر ببین که قانع گشته بخاک کویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.