هوش مصنوعی:
شاعر از درد عشق و بیخبری معشوق مینالد و از جفا و بیتوجهی او شکایت میکند. او آرزو میکند که بتواند از نگاه معشوق بپرهیزد و از زندگی خود ناامید است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و غمگین است که برای درک عمیقتر نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۳۱۴
از من خبر ای پسر نداری
عاشق شده ام خبر نداری
ما را بفغان میار از غم
گر طاقت دردسر نداری
از زندگی ام چرا ملولی
شمشیر جفا مگر نداری
خواهم که نظر بپوشم از جان
از بسکه بمن نظر نداری
اهلی چه خوش آنکه رخ براهش
بر خاک نهی و بر نداری
عاشق شده ام خبر نداری
ما را بفغان میار از غم
گر طاقت دردسر نداری
از زندگی ام چرا ملولی
شمشیر جفا مگر نداری
خواهم که نظر بپوشم از جان
از بسکه بمن نظر نداری
اهلی چه خوش آنکه رخ براهش
بر خاک نهی و بر نداری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.