۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۶۹

دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی
پای بچشم من نهی چشم و چراغ من شوی

پنبه داغ سینه ام مرهم دل نشد مگر
با تن همچو برگ گل مرهم داغ من شوی

بوی نسیم گل کجا تازه کند دماغ ما
هم مگر از شمیم خود عطر دماغ من شوی

بهر فراغ دل ترا بینم و این ملال تست
وه تو ملول تا بکی بهر فراغ من شوی

گفت به خنده آن گلم اهلی اگرچه عاشقی
گر بپری از این چمن بلبل باغ من شوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.