هوش مصنوعی: این شعر از غالباً غزلی عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق، تقدیر، رضا و تسلیم در برابر خداوند سخن می‌گوید. او از فراز و نشیب‌های زندگی، غم‌ها و ناامیدی‌ها می‌گوید و در نهایت به رضایت از قضای الهی و توکل به خدا می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند تسلیم در برابر تقدیر و ناامیدی‌های زندگی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۰

خوشم که چرخ به کوی توام ز پا انداخت
که هم ز من پی من خلد را بنا انداخت

چو نقش پا همه افتادگی ست هستی من
ز آسمان گله نبود اگر مرا انداخت

سواد سایه همان صورت گلیم گرفت
همای فرخ اگر سایه بر گدا انداخت

ز رزق خویش چه سان بر خورم که داس قضا
ز کشت خوشه درود و در آسیا انداخت

به عز و ناز منه دل که افتد آخر کار
ز فرق مهر کلاهی که بر هوا انداخت

به طعن بی اثری های ناله ما را کشت
ز کیش ماست خدنگی که سوی ما انداخت

صحیفه پیش نگاه و نگاه کزلک تیز
دریغ گر به سر حرف مدعا انداخت

اگر نه لطف شب وصل کاستن می خواست
ز روز هجر سخن در میان چرا انداخت؟

منم که با جگر تشنه می نوردم راه
به وادیی که خضر کوزه و عصا انداخت

فغان ز غفلت غالب که کارش از سستی
ز دست رفته و داند که با خدا انداخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.