۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹

سحر دمیده و گل در دمیدنست مخسپ
جهان جهان گل نظاره چیدنست مخسپ

مشام را به شمیم گلی نوازش کن
نسیم غالیه سا در وزیدنست مخسپ

ز خویش حسن طلب بین و در صبوحی کوش
می شبانه ز لب در چکیدنست مخسپ

ستاره سحری مژده سنج دیداری ست
ببین که چشم فلک در پریدنست مخسپ

تو محو خواب و سحر در تأسف از انجم
به پشت دست به دندان گزیدنست مخسپ

نفس ز ناله به سنبل درودنست بخیز
ز خون دل مژه در لاله چیدنست مخسپ

نشاط گوش بر آواز قلقلست بیا
پیاله چشم به راه کشیدنست مخسپ

نشان زندگی دل دویدنست مایست
جلای آینه چشم دیدنست مخسپ

ز دیده سود حریفان گشودنست مبند
ز دل مراد عزیزان تپیدنست مخسپ

به ذکر مرگ شبی زنده داشتن ذوقی ست
گرت فسانه غالب شنیدنست مخسپ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.