هوش مصنوعی: این شعر از غالب، بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، اندوه، و انتظار است. او از اضطراب درونی، ناامیدی از عشق، و امید به وصال سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به ناپایداری دنیا و وجود نور امید در میان تاریکی‌ها دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و اندوه‌آمیز نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۲

غبار طرف مزارم به پیچ و تابی هست
هنوز در رگ اندیشه اضطرابی هست

به بانگ صور سر از خاک برنمی دارم
هنوز در نظرم چشم نیم خوابی هست

ز سردی نفس نامه بر توان دانست
که نارسیده پیام مرا جوابی هست

به هرزه جان به غلط دادم و ندانستم
که یار دیرپسندی و زودیابی هست

نظر فروز اداها به دشمن ارزانی
به من سپار اگر داغ سینه تابی هست

ز شوری نمک پرسش نهانی تست
اگر مرا جگر تشنه عتابی هست

خود اولین قدح می بنوش و ساقی شو
که آخر از طرف تست گر حجابی هست

مگر دهم جگر تشنه را دلی به دروغ
نشان دهید به راهش اگر سرابی هست

ز سردمهری ایام نیستیم نژند
که در خرابه ما روی آفتابی هست

بهار هند بود برشگال هان غالب
در این خزانکده هم موسم شرابی هست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.