هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم و حسرت دوری از معشوق و امید به دیدار او سخن می‌گوید. شاعر از اشک‌هایش، گریه‌ها و آرزوهایش می‌گوید و امیدوار است که روزی به وصال معشوق برسد. همچنین، از عشق و رنج‌های آن و نیز از زندگی و لذت‌های گذرای آن صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و حسرت نیاز به درک بالاتری از زندگی و احساسات دارد.

شمارهٔ ۱۹۴

بی دوست ز بس خاک فشاندیم به سر بر
صد چشمه روانست بدان راهگذار بر

غلتانی اشکم بود از حسرت دیدار
آبی ست نگاهم که بپیچد به گهر بر

از گریه من تا چه سرایند ظریفان
زین خنده که دارم به تمنای اثر بر

امید که خال رخ شیرین شود آخر
چشمی که سیه ساخته خسرو به شکر بر

از خلد و سقر تا چه دهد دوست که دارم
عیشی به خیال اندر و داغی به جگر بر

بالد به خود آن مایه که در باغ نگنجد
سروی که کشندش به تمنای تو در بر

عمری که به سودای تو گنجینه غم بود
اینک به تو دادیم تو در عیش به سر بر

جان می دهم از رشک به شمشیر چه حاجت
سرپنجه به دامن زن و دامن به کمر بر

مطرب به غزلخوانی و غالب به سماع است
ساقی می و آلات می از حلقه به در بر
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.