هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به بیان احساسات عاشقانه و عارفانه خود میپردازد. او از ناز و نیاز عاشقانه، وفا، رازداری، و دوری از دنیای مادی سخن میگوید. همچنین، تمایل به رهایی از قید و بندهای دنیوی و رسیدن به معشوق را بیان میکند. در پایان، شاعر از بینیازی معشوق و شکوه او سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای بهکار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۶۱
دگر نگاه ترا مست ناز می خواهم
حساب فتنه ز ایام باز می خواهم
وفا خوش ست اگر داغ همفنی بود
زبانه های سمندرگداز می خواهم
گذشتم از گله در وصل فرصتم بادا
زبان کوته و دست دراز می خواهم
گرفته خاطر از اسباب و سرخوشی باقی ست
ترانه ای که نگنجد به ساز می خواهم
دویی نمانده و من شکوه سنجم اینت شگفت
میانه تو و خویش امتیاز می خواهم
برون میا که هم از منظر کناره بام
نظاره ای ز در نیم باز می خواهم
چو نیست گوش حریفان سزای آویزه
همان نسفته گهرهای راز می خواهم
زمانه خاک مرا در نظر نمی آرد
ز نقش پای تواش سرفراز می خواهم
همین بس ست که میرم ز رشک خواهش غیر
ز عرض ناز ترا بی نیاز می خواهم
وکیل غالب خونین دلم سفارش نیست
به شکوه تو زبان را مجاز می خواهم
حساب فتنه ز ایام باز می خواهم
وفا خوش ست اگر داغ همفنی بود
زبانه های سمندرگداز می خواهم
گذشتم از گله در وصل فرصتم بادا
زبان کوته و دست دراز می خواهم
گرفته خاطر از اسباب و سرخوشی باقی ست
ترانه ای که نگنجد به ساز می خواهم
دویی نمانده و من شکوه سنجم اینت شگفت
میانه تو و خویش امتیاز می خواهم
برون میا که هم از منظر کناره بام
نظاره ای ز در نیم باز می خواهم
چو نیست گوش حریفان سزای آویزه
همان نسفته گهرهای راز می خواهم
زمانه خاک مرا در نظر نمی آرد
ز نقش پای تواش سرفراز می خواهم
همین بس ست که میرم ز رشک خواهش غیر
ز عرض ناز ترا بی نیاز می خواهم
وکیل غالب خونین دلم سفارش نیست
به شکوه تو زبان را مجاز می خواهم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.