هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از احساسات عمیق و عاشقانه سخن میگوید. شاعر از درد عشق، نالههای جگرسوز، مستی و بیخودی، و بیاعتنایی به موعظههای واعظان میگوید. همچنین، اشارههایی به مفاهیمی مانند تقوا، رنجهای عشق، و ناامیدی دارد. در نهایت، شاعر به دلدادهای اشاره میکند که حاضر است جان خود را فدا کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و گاه تلخ است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و مفاهیم عرفانی ممکن است نیاز به بلوغ فکری داشته باشد.
شمارهٔ ۲۹۲
رشک سخنم چیست؟ نه شهد هوس ست این
تلخابه سر جوش گداز نفس ست این
ای ناله جگر در شکن دام میفشان
سرمایه آرایش چاک قفس ست این
مستم، به کنارم خز و تن زن که درین وقت
هرگز نشناسم که چه بود و چه کس ست این
واعظ سخن از توبه مگو، این که پس از می
دست و دهنی آب کشیدیم بس ست این
تقوی اثری چند به عمر دگرستش
نازم می بی غش چه بلا زودرس ست این
با غیر نشایی و به ما نیز نیرزی
لیک آن گل و خار آمد و نسرین و خس ست این
لب بر لب دلبر نهم و جان بسپارم
ترکیب یکی کردن صد ملتمس ست این
شوری ست ز خواباندن جمازه به منزل
اما نه به دمسازی بانگ جرس ست این
داغ دل غالب به دوا چاره پذیرست
این را چه کنم چاره که مشکین نفس ست این
تلخابه سر جوش گداز نفس ست این
ای ناله جگر در شکن دام میفشان
سرمایه آرایش چاک قفس ست این
مستم، به کنارم خز و تن زن که درین وقت
هرگز نشناسم که چه بود و چه کس ست این
واعظ سخن از توبه مگو، این که پس از می
دست و دهنی آب کشیدیم بس ست این
تقوی اثری چند به عمر دگرستش
نازم می بی غش چه بلا زودرس ست این
با غیر نشایی و به ما نیز نیرزی
لیک آن گل و خار آمد و نسرین و خس ست این
لب بر لب دلبر نهم و جان بسپارم
ترکیب یکی کردن صد ملتمس ست این
شوری ست ز خواباندن جمازه به منزل
اما نه به دمسازی بانگ جرس ست این
داغ دل غالب به دوا چاره پذیرست
این را چه کنم چاره که مشکین نفس ست این
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.