۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۹

ای به صدمه ای آهی بر دلت ز ما باری
اینقدر گران نبود ناله ای ز بیماری

وه که با چنین طاقت راه بر دم تیغ ست
پای برنمی تابد رنج کاوش خاری

در جنون به من ماناست گر ز عجز خون گردد
ناله ای که برخیزد از دل گرفتاری

غم چه درربود از ما اینک آنچه بود از ما
سینه ای و اندوهی خاطری و آزاری

ای فنا دری بگشا بو که در تو بگریزد
هم ز خلق نومیدی هم ز خویش بیزاری

بهره از وجودم نیست زین کشش گشودم نیست
پا و داغ رفتاری دست و حسرت کاری

ناز مؤمن و کافر بر چه دستگاه آخر
سبحه ای و مسواکی، قشقه ای و زناری

بر جنون صلایی زن عقل را قفایی زن
داده ای ز نامردی سر به بند دستاری

شوخی شمیمش بین جنبش نسیمش بین
غنچه راست آهنگی سرو راست رفتاری

کاش کان بت کاشی درپذیردم غالب
بنده توام گویم گویدم ز ناز آری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.