هوش مصنوعی: در این متن، داستان عاشقانه‌ای بین ورقه و گلشاه روایت می‌شود. ورقه که فردی دانشمند و دین‌دار است، از عشق گلشاه رنج می‌برد و تلاش می‌کند تا او را شاد کند. با وجود تلاش‌هایش، دلش پر از غم و اندوه است. در طرف دیگر، گلشاه نیز از عشق ورقه رنج می‌برد و این عشق باعث شده تا نامشان در میان عرب‌ها زبانزد شود. بسیاری از بزرگان و ثروتمندان عرب برای ازدواج با گلشاه پیشنهادهای زیادی می‌دهند، اما ورقه از شنیدن این خبر بسیار ناراحت می‌شود و دلش به درد می‌آید. عشق و رنج‌های این دو نفر به حدی است که همه از آن سخن می‌گویند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم پیچیده‌تر، آن را برای گروه سنی نوجوان و بزرگسال مناسب می‌کند.

بخش ۱۸ - صفت غلام ورقه و دستوری خواستن از وی به چاره ساختن

بر ورقه آمد هم از بامداد
بگفت ای همه دانش و دین وداد

برین گونه من دید نتوانمت
بکوشم مگر شاد گردانمت

شوم دل به پرخاش [و] جنگ آورم
مگر سوزیانی به چنگ آورم

اگر نام خویش از جهان کم کنم
ویا من ترا شاد و خرم کنم

اگر داری این شغل از من دریغ
دل خویشتن را بدرم به تیغ

فرو ماند ورقه ز گفتار اوی
سبک بنده رفت از پس کار اوی

خداوند او ورقهٔ تیر مهر
غلام دگر داشت آزاده چهر

خردمند و با عقل و فهم و تمیز
به نزدیک ورقه چو دیده عزیز

شده بود آن بنده سوی سفر
که آرد مگر جامه و سیم و زر

برآمد برین کار بر یک دو ماه
کی آن بندهٔ ورقه آمد ز راه

دل ورقه بد جفت تیمار و غم
کی نه با درم بود با بنت عم

نه گلشاه را مانده بدهوش و رای
نه با ورقه بد جان و دلبر بجای

بدین حال هر دو همی سوختند
به دل برهمی آتش افروختند

شده نامشان در عرب داستان
بغمشان شده بخت همداستان

چنان گشت گلشاه را روی و موی
کزو گشت گیتی پر از گفت و گوی

برافتاد بر هر دلی بند اوی
خلایق شدند آرزومند اوی

شده رسته با جانها مهر اوی
بپیوست با دیدها چهر اوی

بسی کس ورا به زنی خواستند
همی دل به مهرش بیاراستند

بزرگان و گردن کشان عرب
که بودند با مال و جاه و طرب

ابا خواسته پیش کردند دست
چو با مهر گلشاهشان دل ببست

همه جملگی عرضه کردند مال
که از مال نیکو توان کرد حال

نجیبان که پیکر و باد پای
ستوران مه نعل رزم آزمای

ضیاع و عقار و غلام و خدم
ز عقد یواقیت و زر و درم

همه عرضه کردند بروی همه
ز زر بدرها و ز برگ و رمه

بدان تا مگر یار گلشه شوند
سزاوار آن دل گسل مه شوند

چو در گوش ورقه خبر در رسید
رسولان و خواهندگان را بدید

ز تیمار دل در برش گشت خون
همی آمد از راه دیده برون

شده شخصش از مهر آن مهر جوی
ز ناله چو نای وز مویه چو موی

ز بس کز غم یار اندیشه کرد
گل لعل او زرگری پیشه کرد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه
گوهر بعدی:بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.