۲۵۶ بار خوانده شده

بخش ۴۲ - شعر گفتن گلشاه

کزین پس ایا دل به دنیا مناز
که عزش عذابست و نازش نیاز

دو سرو سهی را بهٔک بوستان
بپرورد در شادکامی و ناز

ابی آن که ز آن هر دو آمد گناه
ز یک دیگرانشان جدا کرد باز

ایا ورقه دوری تو از یار خویش
شدم بی تو کوتاه عمری دراز

مرا گفته بودی که آیم برت
شدی از برم باز نایی تو باز

قضا تا در مرگ تو باز کرد
به خود بر در غم نکردم فراز

به نزد تو خواهم همی آمدن
مرا هم بر جای خود جای ساز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۱ - مردن ورقه و خبریافتن گلشاه
گوهر بعدی:بخش ۴۳ - سه روز و سه شب همچنان در عذاب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.