هوش مصنوعی: شخصی سه روز و سه شب در عذاب و بی‌خوابی و بی‌هوشی به سر می‌برد. شاه شام از حال او آگاه می‌شود و به نزدش می‌رود و از او می‌پرسد که چه اتفاقی افتاده است. شخص در پاسخ می‌گوید که ماه رخشان و در پاک (معشوق یا عزیزی) در دل خاک نهفته شده و از شاه می‌خواهد که او را به گور صدیق ببرد تا خاک او را ببوسد. شاه از شنیدن این خبر بسیار اندوهگین می‌شود و اشک می‌ریزد. سپس سپاه را جمع می‌کند.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق مانند عشق، اندوه و مرگ است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، زبان و سبک نوشتار آن متعلق به ادبیات کلاسیک است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل‌درک‌تر است.

بخش ۴۳ - سه روز و سه شب همچنان در عذاب

سه روز و سه شب همچنان در عذاب
همی بود بی خورد و بی هوش و خواب

ز کارش چو آگاه شد شاه شام
دویدش بر ماه بت کش خرام

بگفتش: چه بود ای دلارام من؟
بگو هین که تیره شد ایام من!

بگفتش که ای خسرو دادگر
به گیتی چه باشد ازین زارتر

که آن ماه رخشان و آن در پاک
نهفته شد اندر دل تیره خاک

الا هم کنون ای گرامی رفیق
ببر مرمرا سوی گور صدیق

که تا خاک او را بگیرم ببر
ببوسم من آن خاک را سر بسر

چو بشنید شاه این دلش بد کباب
ز دیده ببارید بر روی آب

شه شام مرحاشیت را بخواند
سراسر سپه را همه برنشاند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۲ - شعر گفتن گلشاه
گوهر بعدی:بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.