۱۸۹ بار خوانده شده

بخش ۷۲ - سؤال کردن پیر برهمن از فرامرز

بدو گفت کای مهتر روزگار
شنیدم زگفتار آموزگار

به گوهر ز آبی برافراشته
بدو سنگ خار اندر انداخته

همه پیکر کوه با فرو هی
همه چشمه سیب نار وبهی

درو بسته نرگس و یاسمن
بسی سنبل و گل به گرد چمن

زده خسروی تخت بر خاره کوه
همان گرد بر گرد خسرو گروه

به دستور و گنجور و جنگی سپاه
بیاراسته خسروی بارگاه

یکی مطبخ از آتش و آب وگل
برآورده آن خسرو شیردل

درختی برآورده آن تیره کوه
همه شاخش از بار گشته ستوه

جهان سربه سر شد از آن تیره سنگ
بدو باشد آن پادشاهی درنگ

شنیدم زدانا که آن سنگ چیست
چنین شاه با فر و اورنگ چیست

بگفتا شنیدستم این داستان
بگویم هم از گفته باستان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۱ - پاسخ دادن کید هندی،فرامرز را(و) دین یزدان پذیرفتن او
گوهر بعدی:بخش ۷۳ - جواب دادن فرامرز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.