هوش مصنوعی: سپهبد از کوه لشکر کشید و در شب تیره با نشانه‌هایی مانند درفش زرین به سوی شاه ایران حرکت کرد. او با همراهانش از جمله پهلوان‌زاده، یوز، سگ و دیگر حیوانات به شکار پرداخت و پس از دو ماه به ایران رسید. شاه ایران با استقبالی باشکوه از او پذیرایی کرد و جشنی با موسیقی و شراب برگزار شد. شاه از رستم درباره کارهای فرامرز پرسید و رستم از رزم‌ها و فریب‌های او گفت. جشن تا نیمه‌شب ادامه یافت و سپس همه به خواب رفتند.
رده سنی: 12+ متن دارای مضامین حماسی و پهلوانی است که برای نوجوانان و بزرگسالان جذابیت دارد. همچنین، استفاده از واژگان و سبک کلاسیک ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

بخش ۱۰۵ - بازگشتن فرامرز از هند به ایران زمین

سپهبد چو از کوه،لشکر کشید
شب تیره،ابر سیه بردرید

چو زرین درفشی برآورد زاغ
سرش برتر آمد زافراز باغ

بر شاه ایران زمین کرد روی
ابا پور فرخ گو نامجوی

به شادی همی رفت آن راه دور
دلش بود خرم زکردار پور

همه راه با باز و با یوز و سگ
ز زنخجیر و از مرغ پرواز و تک

گهی پهلوان زاده پرهنر
به پیکان فکندی دل گورنر

گهی یوز بود و گه از کوه غرم
چو بادش گرفتی به تک،گرم گرم

گهی با سگ اندر بد آهو به تک
به تیزی زآهو سبق برده سگ

بدین شادمانی فزون از دو ماه
تهمتن همی راند لشکر به راه

چوآمد به نزدیک ایران زمین
از ایشان خبر شد به شاه گزین

پذیره فرستاد گردانش را
همه نامداران ایرانش را

ببردند پیل و سپاه و درفش
همان کوس زرین و زرینه کفش

جهان پرغریو و هوا پرخروش
غو پهلوانان بدرید گوش

رسیدند بر پهلو سرفراز
یکایک ببردند او را نماز

تهمتن،بزرگان ستایش نمود
سزاوار هرکس بدان سان که بود

از آن پس براندند تا پیشگاه
به دیدار نام آور پادشاه

چوآمد تهمتن بر تخت شاه
جهاندار برخاست بر رسم و راه

گرفتش به بر،روی او بوسه داد
به دیدار پور وپدر گشت شاد

ببوسید روی فرامرز شیر
جوان جهان گیر و گرد دلیر

همان نامداران که با او بدند
ابر شهریار،آفرین خوان شدند

یکایک بپرسیدشان شهریار
زرنج ره دور و از کارزار

برتخت شه جمله سر بر زمین
نهادند وکردند بروآفرین

بفرمود تا خوان بیاراستند
خورش هرچه بهتر از آن خواستند

چو خوردند نان،سروران مهان
یکی بزمگه ساخت شاه جهان

زآواز نای و زبانگ سرود
همی داد ناهید،جان را درود

زالحان بربط زآواز چنگ
زبوی گل ولاله خوب رنگ

هوا پرنوا و زمین پرنگار
سمن بر پری چهرگان میگسار

شهنشاه کیخسرو نامور
بپرسید از رستم پرهنر

زکردار اسپهبد نوجوان
هژبر فرامرز روشن روان

تهمتن به پاسخ زبان برگشاد
به شه کرد رزم فرامرز یاد

از آن رزم هایی که او کرده بود
زکار تجانو که بسپرده بود

زکار کمین کردن هندوان
زمکر و فریب شه جادوان

بسی آفرین کرد شاه جهان
برآن نامور پهلوان جهان

همان باده خوردند تا نیم شب
گشاده به آسایش و کام،لب

چوشد سرگران،هرکسی از شراب
برفتند مستان سوی جای خواب
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۵۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰۴ - گرفتن فرامرز،رای هندی را به کمند
گوهر بعدی:بخش ۱۰۶ - بخشیدن کیخسرو،رای هندی را به فرامرز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.