هوش مصنوعی:
متن روایتگر داستانی اساطیری است که در آن شخصیتی از نژاد جمشید، خود را وارث حقیقی حکومت معرفی میکند. او از روزگارانی میگوید که پیوند با جمشید گسسته شد و ضحاک دیو بر جهان حکومت کرد. او همسر و دو فرزند خود را به سرزمینی دور به نام ارغون میفرستد و رازی را با سپاه خود در میان میگذارد. یکی از فرزندانش، نونک، به عنوان کسی که انتقام را از ضحاک خواهد گرفت و دین را زنده خواهد کرد، معرفی میشود. فارک، پس از شنیدن این سخنان، از جم درخواست راهنمایی در یزدانپرستی میکند و جم سه دفتر پر از علم و پند به او میدهد.
رده سنی:
14+
متن دارای مفاهیم پیچیده اساطیری و حماسی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، موضوعاتی مانند انتقام، حکومت و دین نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
بخش ۲۶ - سرگذشت جمشید و بازماندگانش به روایت مهانش
چنین داد پاسخ که یزدان پاک
مرا اندر آورد بی ترس و باک
من از تخم جمشیدم ای شاهزاد
نمانده ست جز من کسی زآن نژاد
بدان روزگاران چو گردان سپهر
ز جمشید ببرید پیوند و مهر
جهان شد به فرمان ضحّاک دیو
ز هر سو برآمد ز دیوان غریو
ز گیتی ز یزدان پرستان نشان
گسسته شد از بیم جادوفشان
رخ بخت جمشید بیرنگ شد
بر او بر زهر سو جهان تنگ شد
زن خویش را با دو فرزند خویش
فرستاد با خویش و پیوند خویش
به جایی که ارغونش خوانی زچین
همه بیشه بینی سراسر زمین
حریر است ارغون میان اندرش
که نتوان پریدن عقاب از برش
زنش دختر شاه چین بود نیز
بدو داد گنجی ز هرگونه چیز
به هنگام رفتن سپه را بگفت
که این راز دارید یکسر نهفت
مرا هر دو فرزند چون دیده اند
به مردی و دانش پسندیده اند
ولیکن ز فارک نیاید پدید
یکی شاه کاو کین تواند کشید
ز نونک پدید آید آن شهریار
که از دیو چهره برآرد دمار
ز ضحاک جادو کشد کین من
جهان تازه گرداند از دین من
پرستش مر او را کنید از جهان
که گردون بسی راز دارد نهان
چو بشنید فارک زجم این سخُن
یکی رای شایسته افگند بن
به جم گفت کای شهریار زمین
گر این داستان بود خواهد چنین
مرا پادشاهی نخواهد رسید
چنین آمد از چرخ گردان پدید
به یزدان پرستی مرا ره نمای
چو بی بهره ام زین سپنجی سرای
ز شاهی چو نونک همی برخورد
بود کآن جهانی ز من نگذرد
ز فارک چو بشنید جم این سخن
بر او تازه تر شد جهان کهن
سه دفتر بدو داد شاه بلند
سراسر همه پر ز علم و ز پند
همه صحف پیغمبران خدای
نبشته به خط شه پاکرای
بدو گفت کاین هر سه را کار بند
چو خواهی که باشی تو دور از گزند
از این هر سه گر کاربندی یکی
به یزدان رساند تو را بی شکی
به ارغون فرستادشان ز آن سپس
بدان تا نبینندشان هیچ کس
مرا اندر آورد بی ترس و باک
من از تخم جمشیدم ای شاهزاد
نمانده ست جز من کسی زآن نژاد
بدان روزگاران چو گردان سپهر
ز جمشید ببرید پیوند و مهر
جهان شد به فرمان ضحّاک دیو
ز هر سو برآمد ز دیوان غریو
ز گیتی ز یزدان پرستان نشان
گسسته شد از بیم جادوفشان
رخ بخت جمشید بیرنگ شد
بر او بر زهر سو جهان تنگ شد
زن خویش را با دو فرزند خویش
فرستاد با خویش و پیوند خویش
به جایی که ارغونش خوانی زچین
همه بیشه بینی سراسر زمین
حریر است ارغون میان اندرش
که نتوان پریدن عقاب از برش
زنش دختر شاه چین بود نیز
بدو داد گنجی ز هرگونه چیز
به هنگام رفتن سپه را بگفت
که این راز دارید یکسر نهفت
مرا هر دو فرزند چون دیده اند
به مردی و دانش پسندیده اند
ولیکن ز فارک نیاید پدید
یکی شاه کاو کین تواند کشید
ز نونک پدید آید آن شهریار
که از دیو چهره برآرد دمار
ز ضحاک جادو کشد کین من
جهان تازه گرداند از دین من
پرستش مر او را کنید از جهان
که گردون بسی راز دارد نهان
چو بشنید فارک زجم این سخُن
یکی رای شایسته افگند بن
به جم گفت کای شهریار زمین
گر این داستان بود خواهد چنین
مرا پادشاهی نخواهد رسید
چنین آمد از چرخ گردان پدید
به یزدان پرستی مرا ره نمای
چو بی بهره ام زین سپنجی سرای
ز شاهی چو نونک همی برخورد
بود کآن جهانی ز من نگذرد
ز فارک چو بشنید جم این سخن
بر او تازه تر شد جهان کهن
سه دفتر بدو داد شاه بلند
سراسر همه پر ز علم و ز پند
همه صحف پیغمبران خدای
نبشته به خط شه پاکرای
بدو گفت کاین هر سه را کار بند
چو خواهی که باشی تو دور از گزند
از این هر سه گر کاربندی یکی
به یزدان رساند تو را بی شکی
به ارغون فرستادشان ز آن سپس
بدان تا نبینندشان هیچ کس
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۵ - فرود آمدن بر دامن کهسار و گفتگوی اسکندر با مهانش
گوهر بعدی:بخش ۲۷ - جنگ جمشید و مهراج
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.