هوش مصنوعی: در این متن، یک فرمانده نظامی با لشکر خود صحبت می‌کند و از آنها می‌خواهد که در برابر دشمنان بایستند و شجاعت نشان دهند. او از ترس و فرار آنها ابراز ناراحتی می‌کند و به آنها یادآوری می‌کند که اگر شجاعت داشتند، نیازی به جنگ نبود. سپس یکی از سپاهیان توصیف می‌کند که دشمن چهره‌ای ترسناک دارد و حتی دیوان نیز از او می‌ترسند. فرمانده درخواست می‌کند که نشانه‌ای از دشمن به او داده شود تا بتواند از دور او را شناسایی کند.
رده سنی: 14+ این متن دارای مضامین حماسی و جنگ‌آور است و ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، استفاده از واژگان کهن و ساختار پیچیدهٔ شعری ممکن است برای درک کامل متن، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

بخش ۵۶ - نکوهش شاه چین سپاه خویش را

بر آشفت و با لشکر خویش گفت
که درد و غمان با شما باد جفت

همه دشمنان را بَرَم سوی کوه
چو سوی صف آیم همه همگروه

ز دشمن گریزان، شما چون رمه
همه توده گردیده پیشم همه

چو در جنگ زهره چنین داشتید
ز نیواسب وز من چه کین داشتید؟

همی بود بایست برجای خویش
به نزدیک جفت دلارای خویش

زنان شبستان بهند از شما
بدین داستانی نهند از شما

کنارنگ گفتند کای شهریار
به تندی زبان را تو رنجه مدار

هماورد ما گربُدی آدمی
از این رزم هرگز که گشتی غمی؟

چو آن دیو دوزخ برآرد غریو
بلرزد همی هفت اندام دیو

درختی ست گویی هر انگشت او
بدرد دل از چهره ی زشت او

چو او را ببینیم در دشت جنگ
بیفتد همی تیغ و زوبین ز چنگ

نه با اسب او اسب جوشد همی
بپرّد روان چون خروشد همی

نمایید، گفت، از سپاهش به من
نشان سلیح و کلاهش به من

که من چون مر او را ببینم ز دور
کنم کرکسان را بر این دشت سور

یکی گفت آن کس که پیش سپاه
سواری افگنده ست و کرده تباه

ز خون جوشن و تیغ او لاله رنگ
دهان و لبانش چو کام نهنگ

بر آن دشت کاو اسب تازد همی
تو گویی همی گوی بازد همی

به چشمش نیاید همی رزم هیچ
به بازی و ناورد دارد بسیچ
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۵ - جنگ شاه چین با ایرانیان و شکست چینیان
گوهر بعدی:بخش ۵۷ - جنگ تن به تن شاه چین با کوش پیل دندان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.