۱۶۵ بار خوانده شده
به چین اندرون کوش سر برفراخت
همه کارها را به آیین بساخت
یکی نیکدل بود با نام و کام
که نوشانِ به مرد بودیش نام
ز به مرد دستور کوش مهین
نیامد پسر داشتی جز همین
چو هر دو پدر را جهان دور کرد
پسر مر پسر را به دستور کرد
به نوشان چنین گفت کز ناگزیر
به درگاه شاه جهان راه گیر
ز من نامه ای بر به شاه جهان
به پیش آشکارا و رازش نهان
نگه کن که با ما چه دارد به دل
نباید که گردم به رویش خجل
ببوسید نوشان به پیشش زمین
منم گفت فرمانبر شاه چین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
همه کارها را به آیین بساخت
یکی نیکدل بود با نام و کام
که نوشانِ به مرد بودیش نام
ز به مرد دستور کوش مهین
نیامد پسر داشتی جز همین
چو هر دو پدر را جهان دور کرد
پسر مر پسر را به دستور کرد
به نوشان چنین گفت کز ناگزیر
به درگاه شاه جهان راه گیر
ز من نامه ای بر به شاه جهان
به پیش آشکارا و رازش نهان
نگه کن که با ما چه دارد به دل
نباید که گردم به رویش خجل
ببوسید نوشان به پیشش زمین
منم گفت فرمانبر شاه چین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰۵ - آگاه شدن طیهور و آتبین از مرگ پدر کوش
گوهر بعدی:بخش ۱۰۷ - نامه کردن کوش به سوی ضحاک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.