۲۱۲ بار خوانده شده

بخش ۳۳۳ - یاوری خواستن تور و سلم از کوش

به تور آگهی آمد و سلم از اوی
که دارد ز کینه برآن هر دو روی

دل از بزمشان دور شد، سر ز خواب
به رفتن گرفتند هر دو شتاب

به دریا که نامش دمندان نهم
رساند از آن دلفروزی به غم

ز هرگونه گفتند و برخاستند
ز کوش آن زمان یاوری خواستند

فرستادشان کوش چندان سپاه
که بر باد گفتی ببستند راه

شمردند دستورشان هفت بار
ز پیر و جوان، لشکری صد هزار

نبشته بیامد سرافراز کوش
که با لشکری گشنِ پولادپوش

مرا چشم دارید کاینک دمان
رَسَم بی گمانی زمان تا زمان

دل هر دو از شادمانی به جوش
برآمد ز کردار و گفتار کوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۳۲ - کمر بستن منوچهر به کین ایرج
گوهر بعدی:بخش ۳۳۴ - کشته شدن تور به دست منوچهر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.