۲۱۳ بار خوانده شده

بخش ۳۵۸ - خواهش شاه جابلق از کوش برای دور ساختن گزند موران آدمخوار

مگر شاه جابلق کاو نامه ای
فرستاد بر دست خود کامه ای

که شادان شدم زآنک شاه جهان
به یزدان رسید و بدیدش نهان

چو دریافت فرمان و دیدار اوی
همه خوبکاری بود کار اوی

به مردم رسد زو بسی نیکوی
ز کژّی بود دور و از بدخوی

من از نیکویهای شاه جهان
یکی آرزو دارم اندر نهان

گر از دانش آسمانی نخست
نماید یکی تا بدانم درست

من و تخم من تا بود در زمین
کنند آن سرفراز را آفرین

برآساید آن مایه ور زیردست
که در باختر باشد او را نشست

که از دست موران به باک اندرند
به دام گزند و هلاک اندرند

بدان ای سرافراز شاه گزین
که آن جا که خورشید زیر زمین

نهان گردد از آسمان بلند
همه کشور از مور یابد گزند

بیایند چون یوز هنگام تگ
تنومند هریک فزونتر ز سگ

زن و مرد با کودک و چارپای
بدرّند و گردند پس بازجای

اگر شاه بردارد این رنج مور
بجای آورد کار و نیرنگ و زور

شود یکسر آباد چندان زمین
که پیوسته گردد به شاه آفرین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۵۷ - خواندن کوش مردمان را به ایزد پرستی
گوهر بعدی:بخش ۳۵۹ - نیرنگ کوش برای نابود ساختن موران
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.