۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴

آمد شب و بازگشتم اندر غم دوست
هم با سر گریه ای که چشم را خواست

خون دلم از هر مژه کز پلک فروست
سیخی است که پاره ای جگر بر سر اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.