۲۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

عشق را گوهر برون از کون کانی دیگرست
کششتگان عشق را از وصل جانی دیگرست

عشق بی عین است و بی شین است و بی قاف ای پسر
عاشق عشق چنین هم از جهانی دیگرست

دانهٔ عشق جمالش چینهٔ هر مرغ نیست
مرغ آن دانه پریده ز آشیانی دیگرست

بر سر هر کوچه هر کس داستانی می زند
داستان عاشقان خود داستانی دیگرست

بی زبانان را که با وی در سحر گویند راز
خود ز جسمانی و روحانی زبانی دیگرست

طالع عشاق او بس بوالعجب افتاده است
کوکب مسعودشان از آسمانی دیگرست

آن گدایانی که دم از عشق رویش می زنند
هر یکی چون بنگری صاحب قرانی دیگرست

لاف عشق روی جانان از گزافی رو مزن
عاشقان روی او را خود نشانی دیگرست.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.