هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق بی‌سر و بی‌پا را توصیف می‌کند. شاعر از درد بی‌درمان خود می‌گوید که نه آغاز دارد و نه پایان، و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را درک کند مگر کسی که خود چنین دردی را تجربه کرده باشد. او از معشوق بی‌پروا و رازآلود خود می‌نالد و بیان می‌کند که درمان دردش تنها در دستان معشوق است. شاعر همچنین به فریبندگی دنیا و ناتوانی در رهایی از عشق اشاره می‌کند و از بی‌قراری و ناپایداری آرامش درونی خود سخن می‌گوید. در نهایت، او به ایمان آوردن به کفر زلف معشوق و پاکی دل خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲

مرا دردی است بی درمان که نی سر دارد و نی پا
نه عرضش طول را ماند نه طولش عرض را همتا

کسی از درد من واقف تواند شد سر مویی
که چون مویی شود در فکر درد بی سر و بی پا

دوای درد من درد است در دستی است درمانش
که هرگز دست کس نگرفته الا همچو بودردا

نه جورش ظاهر و نی لطف پیدا نه عرض ظاهر
نمی دانم چه در دل دارد این معشوق بی پروا؟

فریب جنت از تعریف زاهد کی خورد عاشق؟
که از جان کی توان بردن به هر افسون دل ما را؟

خطا ره رفتگان را نقش پا آسیب جان باشد
که رسوایی است گر گل می کند امروز ما فردا

ز بس با بی قراری کرده خو آرام جان من
خیالش هم نماند نیم ساعت خوب در دل ها

به کفر زلف او ایمان بدل کردم صفا کردم
که بوی مشک می آید سعیدا از چنین سودا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.