هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، عشق الهی، فقر معنوی، و دوری از ریا را ستایش میکند. شاعر از عبادت پنهان، جفای معشوق، و نیاز به وصال سخن میگوید و از مفاهیمی مانند فنا و بقا در راه عرفان یاد میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فنا و بقا نیاز به درک فلسفی دارند که معمولاً در سنین بالاتر شکل میگیرد.
شمارهٔ ۱
چو بو دهد صبحم به دست باد صبا
به گردن نفس افتاده می روم از جا
قسم به قبضهٔ قدرت که بر سر مردان
شکوه سایهٔ شمشیر به ز بال هما
ز خاک تربت من بوی عشق می آید
برند خاک مزار مرا عبیرآسا
بیا به کنج خرابات و فارغ از همه شو
خوشا عبادت مخفی که نیست بوی ریا
هدایت عجبی کرده عارف سالک
طریق فقر که منزل بقا و راه فنا
بگو به یوسف دوران که از جفای رقیب
گدای کوی شما شد گدای راه شما
مرا قسم به وفای تو ای ستیزه مزاج
که بی جفای تو هرگز ندیده ایم صفا
مرا ز آتش عشقش جلای خاطر بس
بسان شمع نسوزم برای نشو و نما
حدیث دوست بود زاهدا دلیل فراق
سخن مگو ز خدا پیش من برای خدا
نمی زنم مژه بر هم گشاده می دارم
برای دیدن او منظر تماشا را
هر آنچه مبدأ فیاض گفت می گوید
در این غزل نبود مدخلی سعیدا را
به گردن نفس افتاده می روم از جا
قسم به قبضهٔ قدرت که بر سر مردان
شکوه سایهٔ شمشیر به ز بال هما
ز خاک تربت من بوی عشق می آید
برند خاک مزار مرا عبیرآسا
بیا به کنج خرابات و فارغ از همه شو
خوشا عبادت مخفی که نیست بوی ریا
هدایت عجبی کرده عارف سالک
طریق فقر که منزل بقا و راه فنا
بگو به یوسف دوران که از جفای رقیب
گدای کوی شما شد گدای راه شما
مرا قسم به وفای تو ای ستیزه مزاج
که بی جفای تو هرگز ندیده ایم صفا
مرا ز آتش عشقش جلای خاطر بس
بسان شمع نسوزم برای نشو و نما
حدیث دوست بود زاهدا دلیل فراق
سخن مگو ز خدا پیش من برای خدا
نمی زنم مژه بر هم گشاده می دارم
برای دیدن او منظر تماشا را
هر آنچه مبدأ فیاض گفت می گوید
در این غزل نبود مدخلی سعیدا را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.