هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق، جدایی، و دردهای روحی سخن می‌گوید. شاعر از عشق و فراق یار می‌نالد و از بی‌خبری از حوادث جهان به دلیل مستی عشق شکایت دارد. همچنین، به مفاهیمی مانند هنر، عیب و کمال، و درمان غفلت اشاره می‌کند. در نهایت، شعر به زندگی و گذر عمر می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و دردهای روحی نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۶

گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را
به پیچ و تاب درآورد آن کمر ما را

چو جام، گردش آن چشم پرخمار امروز
ز حادثات جهان کرد بی خبر ما را

چو گردباد به خود ای نفس، چه می پیچی؟
چو آب برد لب خشک و چشم تر ما را

چه طالع است که هر گاه چون نگاه به غیر
فکند تا نظر، افکند از نظر ما را

کمال بی هنری انتهای بی عیبی است
که خلق، عیب نسازند جز هنر ما را

علاج غفلت ما را که می تواند کرد
که مونس رگ خواب است نیشتر ما را

چه غوطه ها که به یک قطره خون دل نزدیم
که تا گمان نکند غیر، بی جگر ما را

حرارت دل بی تاب و آتش شوقش
فکنده است چو خورشید در به در ما را

ز خط و خال گناه است حسن روی ثواب
که نفع نیست ز سودای بی ضرر ما را

چه زندگی است سعیدا که از نظر چون عمر
گذشت یار و نیاورد در نظر ما را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.