۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷

الهی حل مگردان تا قیامت مشکل ما را
مکن چون لاله پیدا در جهان داغ دل ما را

خیالی ساز یارب هر جا که در بزم ما سازد
بپرداز از حکایت های عالم محفل ما را

به شادی بگذران از تنگنای زندگی یارب
مبادا غم در این وادی زند ره، محمل ما را

نمی خواهیم در محشر بهای خون خود از کس
همان کن روبرو یک بار با ما قاتل ما را

به آبروی خشک خویشتن شادیم چو گوهر
مبادا تر کنی با آب حیوان ساحل ما را

ز بی دردان عالم درد ما را کس چرا پرسد
که غیر از صاحب دل کس نمی داند دل ما را

چو گردد استخوانم نرم ای پیر مغان بشنو
که گر افتد نه برداری ز پای خم گل ما را

دل ما را همین سرگرم دارد در خرابی ها
که کس جز ما نمی داند سعیدا منزل ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.