۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲

سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب
از آسمان فتد نفتد قدر آفتاب

دیروز طرفه صحبت گرمی نداشتیم
ما و خدنگ غمزهٔ او زلف و پیچ و تاب

واعظ بیا ز حق مگذر خوب قسمتی است
ما و شراب ناب، تو و مست و احتساب

پستان داغ سینه به طفلی مکیده ام
کی می رود ز ذایقه ام لذت کباب؟

امروز زلف [و] طرهٔ شب را گشوده است
در آسمان آینه کن سیر ماهتاب

بی او مدان که باده کشان باده می کشند
چشمی است پر ز گریهٔ خم ساغر شراب

بالله از عمارت کونین بهتر است
تعمیر پایهٔ در و بام دل خراب

خواهی شوی نهان ز اجل پیشتر ز موت
زودی بپوش چشم سعیدا برو بخواب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.