هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق به معشوق، طوفان احساسات درونی، و نیاز به شفاعت و رهایی از گناهان سخن می‌گوید. تصاویر شاعرانه‌ای مانند بوسه بر آستان معشوق، طوفان گرد و غبار عصیان، و تشبیهات طبیعت (مانند سرو و گلرخ) به کار رفته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به گناه و شفاعت نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷۴

به طوف کوی تو آن شب که دل ز جان برخاست
به یاد وصل تو از مرد و زن فغان برخاست

برای آن که کند بوسه آستان تو را
زمین نشست به تمکین و آسمان برخاست

غبار نیست در این راه بلکه این گردی است
که از فشاندن عصیان عصیان برخاست

به ذوق نشئهٔ احرام طوف مرقد تو
عصا فکند ز کف پیر چون جوان برخاست

چو روبروی حریمت شدم به استقبال
یقین ز باب سلام آمد و گمان برخاست

شفاعت تو اگر دست ما به حشر نگیرد
ز بار معصیت از خاک، کی توان برخاست؟

ز بار منت گردون کسی شود آزاد
که همچو سرو به تعظیم گلرخان برخاست

به ذوق خویش سعیدا ز کوی یار نرفت
که هچو آه ز دل های ناتوان برخاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.