هوش مصنوعی: این شعر از ظاهر خندان و دوست‌داشتنی شخصیتی سخن می‌گوید که در باطن جفا می‌کند. شاعر از ناتوانی خود در پنهان کردن رنج‌هایش می‌گوید و اشاره می‌کند که زخم‌های او آشکارتر از آن است که نیاز به شاهد داشته باشد. همچنین، شعر به مفاهیمی مانند عشق، رنج، و امید اشاره دارد و از استعاره‌های مذهبی و طبیعی برای بیان احساسات استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۵

جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان است
جهان را دوستی امروز از صبحش نمایان است

ز عریانی نباشد دست من زیر بغل دایم
که دست نارسا شرمنده از چاک گریبان است

به شاهد نیست حاجت روز محشر کشتگانت را
که شمشیر تو خون آلود و زخم ما نمایان است

دم عیسی است طالب را سموم وادی ایمن
که جنت کعبه رو را سایهٔ خار مغیلان است

چه حرف است این سعیدا می توان دل کند از آن لب ها
که هم مرجان و هم یاقوت و هم لعل بدخشان است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.