هوش مصنوعی: این شعر از عشق و اندوه ناشی از هجران سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند اشک، شمع، و آتش، احساسات درونی خود را بیان می‌کند. او از روشنایی‌های نمادین مانند چراغ و شعله برای نشان دادن امید و عشق استفاده می‌کند و در نهایت به رسیدن نور و فیض به همه اشاره می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌های پیچیده، برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۱۰۸

چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است
تا می چکد ز شیشه میم،‌ جام روشن است

بر تربت گرفته دماغان هجر او
دایم چراغ روغن بادام روشن است

شمع حیات صبحدم از هر که شد فنا
دیدم به جای او دگری شام روشن است

سر تا به پا لطافت معنی است قامتش
آری که شعله را همه اندام روشن است

اظهار سوز دل به زبان احتیاج نیست
در خانه آتشی است که تا بام روشن است

فیضش به خاص و عام رسد هر کجا که هست
آن را که همچو شمع سرانجام روشن است

نوبت رسد شبی به سعیدای بینوا
امروز گرچه شمع نکونام روشن است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.