۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۳

خم در خروش و جوش ز خمیازهٔ من است
این دور را قدح نه به اندازهٔ من است

مضمون بکر غیر خموشی نیافتم
بستن لب از سخن، سخن تازهٔ من است

رنگ پریده ام پر و بالم [شکستنی] است
بوی گلم هوای تو جمازهٔ من است

آن دفتر درخت خزان دیده ام که باد
دایم به فکر بستن شیرازهٔ من است

در دست، داغ حسرت وصل تو هر زمان
از بوستان یأس، گل تازهٔ من است

برق از شکوه شعلهٔ آهم شراره بست
فریاد رعد، شعبهٔ آوازهٔ من است

در رزمگاه عشق سعیدا به روی زرد
مشاطه تیغ، خون جگر غازهٔ من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.