هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره تسلط غم و ناامیدی بر زندگی اوست. او از دست دادن اختیار خود را توصیف می‌کند و از سرنوشت و فلک شکایت دارد. شاعر احساس می‌کند که در دام غم و اندوه گرفتار شده و امید و شادی از او دور شده است. همچنین، او به بندگی و وابستگی عاطفی خود اشاره می‌کند و از ناعادلانه بودن جهان می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تسلط غم نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۱۲۰

آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته است
از دست اختیار، ‌عنانم گرفته است

من تیغ نیستم که به چرخم فتاده کار
پس از چه رو فلک به فسانم گرفته است؟

شد گرد راه توسن دل، بیستون دل
حق نگاه سرمه فشانم گرفته است

بالله من نه نیکم و نی ز اهل دانشم
بیهوده آسمان به [گمانم] گرفته است

در روز بازخواست کجا می کند قبول
ترک ستمگر آنچه نهانم گرفته است

بربسته است کثرت خمیازه راه حرف
دست خمار باده، دهانم گرفته است

محبوب زیر بال و پر و طوق بندگی
حقا که طرز فاخته جانم گرفته است

شادی کناره گیر که در بزم روزگار
غم با دو دست خود ز میانم گرفته است

افلاک باز بی سر و پا چرخ می زند
آه دل کدام ندانم گرفته است؟

سلطان غم نگر که سعیدا به زور فکر
اقبال [و] بخت و تخت روانم گرفته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.