۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸

گریه در بزم یار، بی ادبی است
خنده هم ز این قرار، بی ادبی است

اتحادم به امر مطلوب است
ورنه بوس و کنار بی ادبی است

ستم و جور درد عشقش را
باز با او شمار بی ادبی است

در جهانی که افتقار سزاست
از جهان افتخار بی ادبی است

حاکم امر و نهی چون حق است
گله از روزگار بی ادبی است

هر کجا پابرهنگان باشند
سرکشی های خار بی ادبی است

هر کجا آن نگار بی نقش است
باز نقش و نگار بی ادبی است

از خیالی که آه نتوان کرد
نالهٔ زار زار بی ادبی است

عاشقی مفلسی و جانبازی است
تن زنی در قمار بی ادبی است

ای سعیدا محبتی در دل
غیر حب نگار بی ادبی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.