۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۴

کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی است
همچو خورشید که در کعبه و بتخانه یکی است

رنجش عاشق و معشوق به هم ساختگی است
در حقیقت سخن شمع به پروانه یکی است

باده طفلی است که با پیر و جوان می بازد
می چو آمد به میان عاقل و دیوانه یکی است

واحد است اهل همه، لیک دویی در عدد است
گرچه صد دانه بود سبحه ولی دانه یکی است

ای سعیدا مکن اندیشه که در گوش کریم
ذکر توحید تو و نعرهٔ مستانه یکی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.