۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۲

تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هست
سوز جگر و چشم تر و دردسری هست

تا سر ننهی بی سر و سامان ننشینی
چون کشتی طوفان زده هر دم خطری هست

تا هست در این جسم، ز جان صورت خالی
بر ناصیهٔ من ز مؤثر اثری هست

این هستی موهومهٔ ما شاهد بعد است
پروانه کباب است که تا بال و پری هست

از ناوک آن سخت کمان روی نتابم
چون آینه از سینه سعیدا سپری هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.