۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۰

نی همین در نی از آن لب ناله حسرت می خورد
شکرستان ها از آن تبخاله حسرت می خورد

طرفه تسخیر است در پیری و ایام شباب
آرزو دارد جوان صد ساله حسرت می خورد

جام زر بی می اگر خوش بود پس نرگس چرا
سرنگونش کرده و از لاله حسرت می خورد؟

بسکه چشمش بر قفا افتادگان دارد نگاه
خال پشت چشم بر دنباله حسرت می خورد

همچو عنبر گرچه سودایم سعیدا خاک شد
برده ام بویی کز آن دلاله حسرت می خورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.