هوش مصنوعی:
این شعر از عشق ناکام و دردهای روحی سخن میگوید. شاعر از دوری معشوق، ناتوانی در رسیدن به آرزوها و رنجهای بیدرمان مینالد. همچنین، اشارهای به بیفایده بودن همنشینی با افراد ناپخته دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانهی عمیق و دردهای عاطفی است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و ممکن است با روحیات آنان سازگار نباشد.
شمارهٔ ۲۷۰
تا چون نیم به لب، لب جانان نمی رسد
آوازه ای به گوش من از جان نمی رسد
باری است اوفتاده حمایل به گردنم
این دست تا به دامن خوبان نمی رسد
هم صحبتان پخته طلب کن که چون کباب
جز سوختن ز صحبت خامان نمی رسد
ما را چه احتیاج به دارالشفای دل
دردی است درد ما که به درمان نمی رسد
از دست کوتهی است سعیدا اشارتی
تا دامنی که چاک گریبان نمی رسد
آوازه ای به گوش من از جان نمی رسد
باری است اوفتاده حمایل به گردنم
این دست تا به دامن خوبان نمی رسد
هم صحبتان پخته طلب کن که چون کباب
جز سوختن ز صحبت خامان نمی رسد
ما را چه احتیاج به دارالشفای دل
دردی است درد ما که به درمان نمی رسد
از دست کوتهی است سعیدا اشارتی
تا دامنی که چاک گریبان نمی رسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.