هوش مصنوعی: این شعر به ناپایداری زندگی و سرنوشت مشترک همه انسان‌ها، از جمله روشندلان، مفلسان، و پادشاهان می‌پردازد. همه، بدون توجه به جایگاه اجتماعی، در نهایت از این جهان می‌روند. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق، وحدت، و گذر زمان اشاره دارد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند ناپایداری زندگی و مرگ، برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده (مانند «روشندلان»، «مفلسان»، «مستان») ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۱۷

روشندلان که آخر دم از جهان روند
گردند خود دلیل و چو شمع از میان روند

هر چند مفلسان سبک آیند در نظر
لیکن ز سنگ تفرقه از جا گران روند

وقتی شوند تشنهٔ دیدار هم که خلق
از جوی روزگار، چو آب روان روند

جوشند و می کشند و برآیند از چمن
مستان چو باده تا سر خم کف زنان روند

آن غنچه مشربان که به سامان نشسته اند
روزی شود چو گل که به باد خزان روند

در عالم فنا چه گدا و چه پادشاه
آخر از این دیار چنین و چنان روند

مردان راه عشق سعیدا ز خویشتن
از خویش هست تا اثری از میان روند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.