هوش مصنوعی: در این شعر، شاهد توصیفی از سکندر هستیم که در حالتی از انفعال و خستگی به سر می‌برد. آیینه‌اش از پای ستوران نشان‌دهنده‌ی روی اوست و دلش مانند آینه‌ای شسته شده است. همچنین، اشاره‌ای به احوال ملک و حشمت دارا می‌شود که جم بر زمین افتاده و جامش شکسته است. در ادامه، شاعر به دیدن بت‌ساده‌ای می‌پردازد که سجده می‌کند و زاهدی که نقشش به دیوار بسته شده است. در نهایت، اشاره می‌شود که سعیدا به زلف یار اسیر شده، با وجودی که از دام زیرکانه‌ای گریخته بود.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و تاریخی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و دانش بیشتری دارد. همچنین، استفاده از تمثیل‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۲۱

دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بود
در چنگ انفعال دلش ریش و خسته بود

آیینه اش ز پای ستوران نمود روی
او دل مثال آینه ز آیینه شسته بود

احوال ملک [و] حشمت دارا ز من بپرس
جم بر زمین فتاده و جامش شکسته بود

دیدم به نقش ساده بتی سجده می نمود
دی زاهدی که نقش به دیوار بسته بود

آخر به زلف یار سعیدا اسیر شد
با آن که صید زیرک از دام جسته بود
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.