۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۲

چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر
چو آفتاب در این خانه رنگ مینا گیر

ز زهد خشک دماغت گرفته می بینم
ز راه میکده گردی عبیرآسا گیر

صفای وقت به امید خم نخواهی یافت
نشین و همچو گهر داد دل ز دریا گیر

قبای اطلس و دیبا نمی شود حایل
همین تو پردهٔ غفلت ز چشم خود واگیر

اگر که مرد شجاعی و همتی داری
چه می دهی جگر خویش دل ز دنیا گیر

وفا چو می نتوانی جفا بکش باری
که دست اگر نتوانی گرفت خود پا گیر

چو برکشند ز هر جانبی رقیبان سر
تو از میانه بیا جانب سعیدا گیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.