هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق ناکام، ناشناختگی و بیخبری از عواطف انسانی سخن میگوید. شاعر از نرسیدن به معشوق، بیخبری از عشق و رنجهای عاشقی شکایت دارد و از بیعدالتی و ستم در جهان نیز گلایه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناکامی و ستم نیاز به درک عمیقتری از زندگی و احساسات انسانی دارد.
شمارهٔ ۳۶۹
نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز
نرسیده است لب او به لب جام هنوز
چشم احسان نتوان داشت از آن بدخویی
که نداند گل چشم از گل بادام هنوز
با وجودی که نیاسوده دمی از گردش
نشده ابلق گردون به کسی رام هنوز
هر کجا بود دلی کرد نظر بستهٔ دام
با وجودی که ندارد خبر از دام هنوز
می دهد چشم مرا هر نفسی دلداری
نیست او را خبر از مردم بدنام هنوز
بی خبر بود که در حلقهٔ آن زلف تپید
می کند شرم دلم از نگه دام هنوز
در گلستان پی آشفتن گل می گردد
می دهد یاد به سرو چمن اندام هنوز
در طریق ستم از خانه براندازان است
آفتابش نرسیده به لب بام هنوز
چه شود گر به سعیدا نظر از لطف کنی
نیست این غمزده شایستهٔ انعام هنوز؟
نرسیده است لب او به لب جام هنوز
چشم احسان نتوان داشت از آن بدخویی
که نداند گل چشم از گل بادام هنوز
با وجودی که نیاسوده دمی از گردش
نشده ابلق گردون به کسی رام هنوز
هر کجا بود دلی کرد نظر بستهٔ دام
با وجودی که ندارد خبر از دام هنوز
می دهد چشم مرا هر نفسی دلداری
نیست او را خبر از مردم بدنام هنوز
بی خبر بود که در حلقهٔ آن زلف تپید
می کند شرم دلم از نگه دام هنوز
در گلستان پی آشفتن گل می گردد
می دهد یاد به سرو چمن اندام هنوز
در طریق ستم از خانه براندازان است
آفتابش نرسیده به لب بام هنوز
چه شود گر به سعیدا نظر از لطف کنی
نیست این غمزده شایستهٔ انعام هنوز؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.